دیوار کج
جمعه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ق.ظ
با همه دشواری اش از حق نباید بگذریم
محضِ جانب داری اش از حق نباید بگذریم
عشق کاری کرده با من که مغول با ری نکرد
-با همه خونخواری اش- از حق نباید بگذریم
هرچه دیوار کجِ عشق است،بر دوش من است-
-زحمتِ معماری اش ،از حق نباید بگذریم
سود این معدن برای بهتر از ما بود و شد
سهم ما بیگاری اش،از حق نباید بگذریم
گاه آمد مرهمم باشد ،نمک زد روی زخم
با ندانم کاری اش، از حق نباید بگذریم
دلشکستن عادتش بود و پس از آن میرسید
نوبت دلداری اش ،از حق نباید بگذریم
موقع رفتن ولی بر روی ساکش می چکید
اشکهای جاری اش،از حق نباید بگذریم
- ۹۳/۰۵/۳۱
دمت گرم
فدایی داری