تقدیم به شهید سیزده ساله حسین فهمیده
پنجشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۵۳ ق.ظ
ساقی درون ساغر جانش شراب ریخت
از آن شرابهای طهورای ناب ریخت
عقل آن میانه گفت :برایش زیاد شد!
عشق از کرم بدون حساب و کتاب ریخت
در پاسخ بهانه تراشی عاقلان
در چشمهای نافذ عاشق جواب ریخت
از حیث دور ماندنش از چشمهای شور
در کاسه ی گدایی زاهد ثواب ریخت
آمد به حجله و شب آخر به دست خود
سایید قند و روی سر او گلاب ریخت
مادر خودش به صورت او بوسه ای زد و
پشت سر جوان جگرگوشه آب ریخت
.
فردا خبر رسید که در زیر تانکها
پرهای یک قناری مست و خراب ریخت
.
***
.
غیر از مسیل عشق که راه سعادت است
هر رود دیگری به درون سراب ریخت
[فهمیده] بود بین تباهی و عاشقی
باید که آب را به کدام آسیاب ریخت
- ۹۴/۰۱/۲۰